قصد دارم نگاهی اجمالی به کتاب ثروت هماهنگ نوشتهٔ جیمز آرتور ری داشته باشم و به پنج ناحیه کلیدی در زندگی، آنچه او پنج رکن ثروت مینامد بپردازم.
رکن اول: مادی
همهٔ ما در یک مذهب مشترک هستیم و آن هم ثروت است.
ولتر
دربارهٔ قانون جذب در این پست ها توضیح دادهام. پول مغناطیس است. رادیو را در نظر بگیرید. اگر به یک انسان بدوی میگفتید از این رادیو صدای انسان و موسیقی شنیده میشود، چه اتفاقی میافتاد. احتمالاً فکر میکرد دیوانهاید. وجود امواج رادیویی که به چشم دیده نمیشود از تصور او خارج است. آدمهایی که قانون جذب را باور نمیکنند به همین انسانهای بدوی شباهت دارند. باور نمیکنند که آرزوها میتواند به حقیقت تبدیل شود.
اگرچه دربارهٔ رکن مالی صحبت میکنم ولی منظورم پول واقعی نیست بلکه دربارهٔ آنچه فکر میکنید پول برایتان به ارمغان میآورد است.
هدفتان را طوری که قابل قبول و بزرگ انتخاب کنید که انگیزه لازم برای دست یابی به آن را داشته باشید. وقتی با ردیفی از ایدهها رو به رو هستید باید اولویتها را در نظر داشته باشید. ازخودتان بپرسید هدف خاص من چیست و چه طور میتوانم برای فرا خواندن آن به سوی زندگیام ازقا نون جذب استفاده کنم؟
اما از کجا بدانیم ایدهای درست است؟ به خرد درونیتان اعتماد کنید. به حس ششمتان. مغزتان را درست برنامه ریزی کنید. در جهتی مثبت با تکرار جملات تاکیدی «روز به روز از هر جنبه دارم بهتر میشوم.» یادتان نرود مغز یک بخش تاریک هم دارد، بخشی که میتواند نیروی خودش را نشان دهد یعنی توانایی برای پنهان کردن ماهیت خود و به ویزه تاثیر مخرب خود.
این اولویت بخشیدن به کارها میتواند در تمامی عرصههای زندگی باشد. ازخودتان بپرسید. کدام کار بیشترین رضایتان را نصیبتان میکند. اگر دقت کنید پی میبرید که هر چه انجام میدهیم یک قدم فراتر برای شناخت خود واقعیمان است. انسانهای خردمند و ثروتمند در این جهان طوری زندگی میکنند که انگار هر روز آخرین روز زندگیشان است. ایدههای که در ذهن داریم سرانجام رهنمون زندگیهایمان میشوند. آنچه در درون داریم سرانجام بیرون خود را نشان خواهد داد. هر چیزی ذهن انسان به آن برسد و آن را باور کند، حتماً تحقق مییابد.
تصویر شفافی از آنچه میخواهید در ذهنتان داشته باشید. از کارتهای آرزو، صفحهٔ رویاها استفاده کنید.
instagram: firoozeh_mehrzad
این خیلی مهمه که ادم بدونه در هر زمان دقیق چه چیز رو می خواد و چون همیشه ” چیزها ” می خواد بلد باشه اونا را با اهم و مهم کردن هم راستا کنه و مسیر های میانبر دست یابی ایجاد کنه ولی نمی دونم تمرین نداشتن ، تنبلی ، پوسته ی سخت شده افکار غلط قبلی یا چی باعث میشه این کار برای این بنده که درنای کوچکی بیش نیستم گاه سخت باشه … گمونم باید این پست رو هم تو اون دفتر معروفم بنویسم هی از روش بخونم و تمرین کنم و م ق ش /مشق/ بنویسم بلکه نهادینه !! بشه برام . می دونی فیروزه بانو حس می کنم در اقلیمی که ما زندگی می کنیم که چهارچوبها خیلی متزلزله عوامل محیطی خارج از کنترل خیلی دخیلا بعد بعضی ها که مثه من کم جنبه هستن زودی با یه غوره سردیشون میکنه ):