اشاره شده در کتاب ثروت هماهنگ نوشتهٔ جیمز آرتور ری
وقتی چشم امیدتان به خدا باشد، هیچ چیز آن قدر عجیب و خارق العاده نیست که پیش نیاید و اتفاق نیافتد.
فلورانس اسکاول شین
در وسط میدان شهر کوچکی صخره زشت و بزرگی قرار داشت. سالها از وجود آن صخره میگذشت و همهٔ مردم شهر از آن متنفر بودند. روزی مردی تصمیم گرفت کاری با آن انجام دهد. سپس کارش را شروع کرد و یا تلاش بسیار آن را تراشید. سرانجام باغ سنگی زیبایی ساخته شد. همهٔ مردم شهر از این تغییر بسیار خوشحال شدند.
روزی توریستی از آن شهر دیدن کرد و مرد را هنگام کار بر روی آن باغ سنگی دید. ایستاد و گفت: مرد جوان، خداوند تو را به خاطر ساختن این باغ سنگی زیبا، خیر و برکت دهد.
مرد جوان جواب داد: «حق با شماست، آقا ولی شما حتماً حضور خدا را در ساختهٔ من احساس کرده اید.»
در جهان ما نتایج از طریق فیزیکی نشان داده می شوند. تنها راهی که خدا میتواند به ما اجازه دهد همهٔ کامل بودن را در طول زندگیمان تجربه کنیم، از طریق عملکردهای بزرگمان و درک این است که ما خالق همهٔ واقعیتها و سرنوشت خود هستیم. ما علت و معلول هستیم. منبع بزرگ خلقت بر ما اثر میگذارد و ما دلیل همهٔ سرنوشتمان هستیم. یک استاد میداند که او باید در هر دو قطب الهی و مهارت داشته باشد تا به حقیقت و قدرت دست یابد. اشراق کیهانی در هماهنگی و یکپارچگی در دو ستون به دست میآید؛ که خالق در یک طرف و مخلوق در طرف دیگر آن است. روابط شما با منبعتان بسیار شخصی است و تنها به وسیلهٔ خود شما مشخص و تعریف میشود. بدون شک در مییابید که هدایت شده و تحت حمایت هستید. شما هرگز تنها نیستید. هرگز تنها نبوده اید و نخواهید شد.
ما انسانهای جسمیای نیستیم که تجربهٔ معنوی کسب میکنند، بلکه انسانهای معنویای هستیم که تجربهٔ فیزیکی کسب میکنیم. عمیقتر فکر کنید.
چقد من ازین نوشته اسکاول شین خوشم اومد..
یاده پست خودم افتادم ..دقت کردی نظره مثبتی که نویسنده ها و فلاسفه و حتی روانشناسای غربی نسبت به خدا دارند چقدرر با نظره آخوندا فرق داره 🙂
والا بخدا !! اونا خدا رو مهربون و بزرگ میبینن و اینا اول قیامت و اتش جهنم رو به یاد میارن بعد از خوبیا خدا مثلا میگن اینطوری ذهنیت افراد نسبت به خدا بد میشه
پاسخ: آنقدر از جهنم می گویند و عذاب خدا، آن قدر ته دل آدم را خالی می کنند که آدم قبل از این که خدا را دوست بدارد، ترس تمام وجودش را در بر می گیرد.
موافقم …دوستی خدا از ترس !
چه جالب اتفاقا چند وقتی میشه که همین نگاه – نوع نگرش به منبع – موضوع صحبتهای من و پدر شده بهم چسبید اینجا هم دیدم . البته جمله ی آخر خیلی جالبه و حقا باید روش عمیق تر فکر کرد