3 thoughts on “دعا

  1. تازه دانستم نه با آب و نه با نان زنده ام
    تازه فهمیدم نه با جسم و نه با جان زنده ام
    تازگی ها باورم شد اینکه مثل هر غریب
    دورتر از خود دلی دارم که با آن زنده ام
    هر کجا رفتم به چشمان من آمد خاک او
    دور نزدیکی که از او سخت حیران زنده ام
    گرم او بودم دریغا دیر فهمیدم که من
    با چه گرمایی در آغوش زمستان زنده ام
    کم نمی آرم که در امروز و در فردای خود
    از سرانگشتان آن لطف فراوان زنده ام
    سایه وار از خود ندارم هیچ دور از آفتاب
    هر کجا باشم به خورشید خراسان زنده ام
    پاسخ: بسیار زیبا. ممنون

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.