ونسا دیفن باخ علاوه برداشتن نگاهی جامعه شناسانه،
درهر دو کتابش علاقه اش به طبیعت را واضح نشان می دهد.
در “زبان گل ها” به دنیای گل ها و در “هرگز بال پرواز نخواستیم” به پرندگان توجه خاصی دارد.
خانواده، موضوع و محوریت هر دو کتابش است.
ونسا دیفن باخ؛ در سانفرانسیسکو به دنیا آمد و در چیکو کالیفرنیا بزرگ شد. بعد از تحصیل نویسندگی خلاقانه در استنفورد مشغول تدریس هنر نویسندگی به جوانان کم درآمد جامعه شد. دیفن باخ مؤسس شبکه «کاملیا» است.هدف شبکه کاملیا، خلق جنبشی ملی برای حمایت از جوانانی است که مدت اقامتشان در پرورشگاه تمام شده. در زبان گلها، کاملیا به معنی «سرنوشتم در دستان توست» بیان شده. رمان «زبان گلها» تا کنون به ۴۳ زبان ترجمه شده است.کتاب هایش از پرفروش ترین رمان های «نیویورک تایمز» است.
زبان گلها
می خواستم دوباره زندگی ام را شروع کنم، به روشی که به این لحظه ختم نشود؛
به تنهایی بیدار شدن در پارک یک شهر و دخترم به تنهایی در یک ساختمان خالی شهر.
هر تصمیمی که تا حالا گرفته بودم مرا به اینجا رسانده بود و می خواستم همه آنها را پس بدهم،
تنفر، سرزنش و خشونت را می خواستم نهارم را با خود ده ساله ی عصبانی ام بخورم
و به او امروزم را هشداردهم و گل ها را به او بدهم تا در جهت متفاوتی گام بردارد..
زبان گل ها؛ ونسا دیفن باخ، فیروزه مهرزاد، چاپ پنجم
به بالا و پایین تپه نگاه کردم. می خواستم همراه گرانت بروم ولی بودن با او مرا عصبی می کرد.
احساس می کردم ممنوع است. نمی دانستم احساساتم مربوط به زمان بودنم است یا دوستی مان همین طور می ماند
و یا به رابطه ی عاشقانه می رسد. دو چیز که همه ی عمر از آنها دوری می کردم. در حال تفکر کنار جدول خیابان نشستم.
زبان گل ها؛ ونسا دیفن باخ، فیروزه مهرزاد، نشر آموت، چاپ پنجم
کتاب را از اینجا می توانید تهیه کنید.
می خواستم دوباره زندگی ام را شروع کنم، به روشی که به این لحظه ختم نشود؛
به تنهایی بیدار شدن در پارک یک شهر و دخترم به تنهایی در یک ساختمان خالی شهر.
هر تصمیمی که تا حالا گرفته بودم مرا به اینجا رسانده بود و می خواستم همه آنها را پس بدهم،
تنفر، سرزنش و خشونت را می خواستم نهارم را با خود ده ساله ی عصبانی ام بخورم
و به او امروزم را هشداردهم
و گل ها را به او بدهم تا در جهت متفاوتی گام بردارد.
زبان گل ها ؛ ونسا دیفن باخ، فیروزه مهرزاد، نشر آموت، چاپ پنجم
کتاب را می توانید از اینجا تهیه کنید.
یادداشت اختصاصی من درباره ی زبان گل ها در پایگاه سایت خبری آوید ایران
زبان گل ها، کتابی شگفت انگیز و زیباست، به خوبی نوشته شده و با راز گل هایش قلب ها را لمس می کند و پر از لحظات به یاد ماندنی است. گل علاوه بر سمبل زیبایی، یکی از هدایایی است که نشان دهنده احساسات و عواطف انسان در شرایط مختلف است. تقریبا می توانید بوی گلها را از طریق صفحات زبان گل ها حس کنید.
رمان به جنبه های مختلفی از زندگی می پردازد: عشق، خانواده، بخشش و شانس دوم.
ویکتوریا، دختری پرورشگاهی است. او تیغ داراست، همانند خار، به معنی انسان گریز. هیچ احساسی را بروز نمی دهد. گاهی به سختی می شود دوستش داشت ولی الهام بخش است و ثبات قدم دارد. او دیواری بین خودش و مردمان دیگر ساخت ولی زبان گل ها را می داند و از آن برای غلبه بر ترس هایش و شفا استفاده می کند. داستان در زمان عقب و جلومی رود و متوجه می شویم چرا ویکتوریا چنین رفتاری دارد.
رمان با روایت دو برههی زمانی از زندگی ویکتوریا پیش میرود؛دیفنباخ هوشمندانه دو خط زمانی را به یکدیگر متصل کرد: یکی ویکتوریا ده ساله که تحت نظارت سیستم پرورشگاه زندگی اش را در خانه های مختلفی گذرانده و بارها برگردانده شد. و دیگری ویکتوریا ۱۸ ساله هنگامی که از سیستم پرورشگاه بیرون آمد. خواننده را به زیبایی از گذشته به زمان حاضر می رساند، این عقب گردها احساسات، رازها واحساس گناهش را توضیح می دهد.
زبان گل ها از پیچیدگی زنی جوانی می گوید که مشکل برقراری ارتباط با دیگران دارد و از طریق زبانی فراموش شده که تقریبا هیچ کس آن را درک نمی کند، زندگی ها را دگرگون می کند.
شخصیت اصلی داستان می تواند از راه زبان گل ها به بقیه کمک کند اما از کمک به خود بازمی ماند. او بارها شکست و درگیری را تجربه می کند و خواننده همچنان منتظر است بداند زندگی او در دو زمان، انجا که ده ساله است و درانتظار فرزندخواندگی الیزابت و یا اکنون که هجده ساله شده چگونه گذشته است.
دیفن باخ در حالی که به خوبی از تعلیق و رمز و راز در پیشینه ویکتوریا با الیزابت استفاده می کند، همچنین توضیح می دهد که چگونه ویکتوریا در بزرگسالی دوام می آورد و موفق می شود.
سالها قبل هنگامی که ده ساله بود الیزابت, مادر خوانده اش، درباره ی گل ها به او می آموزد؛ نه تنها مراقبت از گل ها را بلکه برای رساندن پیغام .
ویکتوریا مسلح به راز گل ها است. تنها اشتیاق و شیفتگی خود را با پیام های گل نشان می دهد. خیلی زود با دسته گل هایی که خلق می کند تاثیر خارق العاده ای بر مشتریانش می گذارد. با اتکا به این قدرت در دل مردم جا باز می کند. کار خاصش در مغازه گل فروشی، در نهایت ویکتوریا را به خاطرات پرآشوب سالهای زندگی اش با الیزابت متصل می کند. او حتی برای عاشق شدن از گل ها استفاده می کند، با پسر گل فروش نیز از طریق گل ها – تنها زبانی که ویکتوریا برای بیان احساساتش استفاده می کند- صحبت می کند.
این رمان در فاصله کمی از انتشار در بین پرفروش ها قرار گرفته و به بیست زبان دنیا ترجمه شد.
ونسا دیفن باخ از اطلاعاتش درباره ی سیستم پرورشگاه و خانه های گروهی، رهایی، بی خانمانی، مادران مجرد و اختلال در ارتباطات بهره برد و از “زبان گل ها” به عنوان امتیازی در برقراری ارتباط استفاده کرده و عملا خود در بازاریابی اولین کتابش از زبان گل ها استفاده برد.
دیفن باخ یک فرهنگ لغت نیز برای استفاده در انتهای کتاب ضمیمه است.
دیفن باخ نویسنده با استعداد و قصه گویی مسحور کننده است. او هوشمندانه و استادانه دنیایی گاهی تلخ و در عین حال مطبوع و مطلوب خلق می کند. او خود سرپرستی فرزندی را به عهده گرفته است و تجربیات جالبی در باره ی پرورشگاه و کمک به جوانان دارد. آن را به خوبی در ایستادگی و مقاومت شخصیت اصلی داستان نشان می دهد. او اشتیاق خاصی نسبت به این گونه بچه ها دارد و به خوبی ویکتوریا را که دختری پرورشگاهی است شخصیت سازی کرده. دیفن باخ با زبان گل ها تاثیر گذارترین گویش مهر و عطوفت را وصف می کند.
دیفن باخ موسس شبکه کاملیا است. هدف شبکه کاملیا خلق جنبشی ملی برای حمایت از جوانانی است که مدت اقامتشان در پرورشگاه تمام شده. در راز گل ها، کاملیا به معنی
” سرنوشتم در دستان توست” بیان شده.
زبان گل ها؛ ونسا دیفن باخ، فیروزه مهرزاد، نشر آموت، چاپ چهارم
گردبادی از احساسات، اسرار و زیبایی
داستان در دو خط زمانی می گذرد. ویکتوریای نه ساله و روز تولد هجده سالگی اش.
ویکتوریا پس از گذراندن دوران کودکی در پرورشگاه در حال حاضر هجده ساله و آزاد از سیستم، جایی برای رفتن ندارد .
ویکتوریای نه ساله، این شانس را می یابد که در در آغوش خانواده ای پناه گیرد. همانطور که مددکار اجتماعی اش، مردیث، می گوید، الیزابت آخرین شانس اوست.فرصتی برای یک زندگی خوب. ویکتوریا با صرف حدود یک سال در خانه ی الیزابت، در نهایت می خواهد به عنوان فرزند خوانده پذیرفته شود.
هر روز الیزابت عشق فنا ناپذیری را به ویکتوریا می داد. خوردن سه وعده غذا در کنارش، آموزش آناتومی گل ها و نشان دادن اینکه چگونه از تاکستانی که متعلق به او بود مراقبت کند.
عشق شعار الیزابت، مادر جدید ارضایی اوست، اما الیزابت در تلاش برای بخشش خواهرش که بیش از ۱۵ سال از صحبت با او می گذشت نمی تواند برای او یک مادر واقعی شود.
و همه چیز به معنای واقعی کلمه در شعله های آتش از بین می رود.
ویکتوریا در بزرگسالی می داند درکش از گل ها هدیه ای است برای کمک به دیگران. گل در واقع موهبتی خاص برای اوست.
اما برخورد غیر منتظره اش با غریبه ای مرموز همه ی شرایط را تغییر می دهد.
زبان گل ها به طرزی فریبنده ای ساده و به گونه ی ساده ای اعجاب انگیز است. رمانی جذاب، سازنده و هیجان انگیز .
زبان گل ها؛ ونسا دیفن باخ، فیروزه مهرزاد، نشر آموت، چاپ چهارم
زبان گل ها
ویکتوریا مشکلات اساسی ای در وابستگی با افراد دارد. او از هرکسی که سعی به نزدیک شدن به او دارد دوری می کند. او را می توان ملکه ی خرابکاری خواند. او توانایی ارتباط برقرار کردن و ابراز علاقه را به جز با گل ها ندارند. دختر سر سخت و تیغ داری که زندگی های زیبایی درست می کند، همانند گیاه خارداری که گل های زیبا و نرمی می دهد. داستان می تواند با توقع امید شاد و گاهی هم ناراحتتان کند. همانند هر سفری موفقیتی ترکیب شده با غم و ناامیدی در خود دارد. راز گل ها مخلوطی از تلخی و شیرینی است و می توانم آن را به کسانی که به رشد حتی در شرایط سخت علاقه دارند، پیشنهاد کنم.
زبان گل ها؛ ونسا دیفن باخ، فیروزه مهرزاد، نشر آموت، چاپ چهارم