
سرش کج شد.” گفتید که دودی خاله ی شماست؟ دودی بیکر؟”
“آره!” و سرم را نیز به نشانه ی تایید بصیرت زیرکانه ی او تکان دادم.” او خاله ی من است.”
به استخوان ترقوه ام زدم.” من خواهر زاده اش هستم.”
سرش را به نشانه تایید تکان داد.” حتماً همینطوریه.”
مسخره ام می کند؟ شوخی می کند؟ من عاشق شوخی هستم!
ولی قرار نبود ما یکدیگر را این گونه ملاقات کنیم. اگرچه قطعاً کاری با او نداشتم، قبلاً جزئیات ملاقات مان را خیالپردازی کرده بودم. در غروب آفتاب روی صندلی راحتی لم داده ام و به واسطه ی نور ضعیف کاملاً جذاب به نظر خواهم رسید. او در همان حوالی قدم می زند، خوش تیپ و خوش برخورد است و موهای نامرتبی دارد. او می گوید،” هی، سلام،” و من با شوخ طبعی پاسخش را می دهم. سپس او می خندد و ما متوجه می شویم سرنوشت مان به یکدیگر گره خورده است.
قرار نبود این چنین، با لباسی رنگ و رو رفته و خونین ، با یکدیگر آشنا شویم.
او سرش را به طرف دیگر کج کرد.” استن در موردش برایم گفته بود. می آیم و به او سر می زنم.”
“استن؟”
استن دیگر کدام خری است؟
پاسخ داد:” دکتر پولمن. تا زمانی که مرخصی است من جایگزین موقت او هستم. او از من خواسته اینجا اقامت و به گل هایش رسیدگی کنم. از شما هم برایم گفته بود.”
کلمات از دهانم بیرون آمد:” جدی؟ آیا به این موضوع هم اشاره کرد که کمی کله خر است.” لعنتی. ظاهراً فیلتر حماقتم را در خانه جا گذاشته و در خون دودی شیرجه زده بودم.
سرخوشی های کوچک احمقانه، تریسی بورگان، ترجمه فیروزه مهرزاد، نشر پردیس دانش
فینالیست بهترین نویسنده رمان آمریکایی سال ۲۰۱۳
برنده طلایی گولدن کوئیل، مسابقه سالانه بین المللی برای تعالی در ارتباطات ۲۰۱۳
دارای ۵ ستاره در نقد مجله آرتی اکتبر ۲۰۱۲
فینالیست مسابقه گلدن هارت، نویسنده ی رمان آمریکایی با عامل های رمانیتک
مقام اول رمان نویس آمریکایی ایالت کانکتیکات در مسابقه نویسندگی برای تک عنوان معاصر در سال ۲۰۱۳
کتاب را می توانید از این جا تهیه کنید.