همه ی منفی بافی ها را پشت سرتان بگذارید
و
همیشه به نیمه ی روشن تر زندگی نگاه کنید.
اجازه ندهید افراد منفی و زهر آگین فضایی در سرتان اجاره کنند.
اجاره تان را بالا ببرید و از سرتان بیرونشان کنید.
افکار ما نگرش ما، نگرش ما عملکردمان و اعمال ما تعیین کنندهٔ زندگیمان است. به همین دلیل است که شناخت استعدادهای پنهانمان، با درک الگوهای فکری که ما را عقب نگه میدارد، آغاز میشود.
عباراتی که برای رسیدن به زندگی بهتر باید از آن اجتناب کرد:
«من آماده نیستم.»
شما آماده هستید. همیشه بودهاید. همه چیز به امروز منتهی شده تا برای هرکاری که حالا و در آینده خواهید کرد آماده باشید. برای آنچه آماده نیستید، آماده خواهید شد. هرگز زندگی شما را با موردی که قادر به حلش نباشید روبرو نمیکند.
«این غیر ممکن است.»
به اطراف نگاه کنید. هر چیزی که میبینید زمانی «غیر ممکن» بوده. ولی بعد شخصی زندگیاش را به کشف آن اختصاص داده است. انجام هر کاری برای شما میسر است و همه چیز شدنی است. فقط باید به یاد داشته باشید که میتوانید حلش کنید.
«مردم درباره من قضاوت میکنند.»
حق با شماست. همینطوره. اگر این کار را انجام دهند، آیا آنها جز افرادی هستند که شما آنها را در زندگیتان بخواهید؟ هنگامی که کاری را که دوست دارید شروع میکنید، افرادی را با علایق مشترک جذب خواهید کرد. پس به خودتان اجازه قضاوت شدن دهید. این فیلتری خودکار است برای حذف افرادی که میخواهید وقت کمتری را باآنها بگذرانید.
«ممکن است شکست بخورم.»
بله، ممکنه. ولی خب، شما هنوز زنده هستید. از شکست درس میگیرید و شاید همین شکستهایتان شما را به موفقیت برساند. بینش، آموختهها و روابطی که از شکست به دست میآورید، اغلب مفیدتر از آنچه که شما در ابتدا میخواستید، خواهد شد و این تنها با شروع کاری صورت میپذیرد.
«فردا شروع میکنم.»
واقعا؟ چرا نمیتوانی امروز شروع کنی؟ آیا کاری که میخواهید فردا شروع کنید واقعاً برایتان مهم است؟ چرا مهم است؟ امید دارید آن شما را به کجا برساند؟ اگر مهم است، همین امروز دربارهاش اقدام کنید. در غیر این صورت، اصلاً شروع نکنید.
«ولی من باید این کار را انجام دهم.»
نادرست است. شما مجبور به انجام کاری نیستید. شما حق انتخاب دارید. بله، ممکن است تعهد داشته باشید، کارتان را از دست دهید یا تغییر مسیر برایتان سرگرم کننده نباشد. پس فکر کنید چگونه میتوانید کاری را که موظف به انجام آن هستید را به آنچه واقعاً میخواهید انجام دهید، تغییر دهید. این انتخاب شما است.
هنگامی که افکارتان را تغییر دهید، نگرش، اعمال و البته زندگیتان را تغییر خواهید داد.
ما فقط به واسطهٔ اتفاقی که برایمان افتاده است از بین نمیرویم، بلکه به دلیل افکارمان در مورد آن اتفاق نابود میشویم.
اپیکتتوس- فیلسوف یونانی
همهٔ ما در نگهداری افکار منفی و احساسات ناخوشایند مهارت کافی داریم! و بعضی از ما سرسختانه در صدد فهمیدن و درک آنها هستیم. هیل دوسکین، از شاگردان لستر- مبدع روش سدونا، برای آنکه نشان دهد روش سدونا در رها کردن افکار منفی چگونه کارایی دارد با مثالی آن را توضیح میدهد؛ میتوانید خودتان آن را امتحان کنید.
ابتدا یک قلم بردارید. قلم را تا میتوانید محکم در دستتان بگیرید. قلم نمایندهٔ افکار و احساسات شماست و دستتان همان هشیاری شما. توجه داشته باشید با اینکه محکم گرفتن قلم ناراحت کننده است، بعد از چند دقیقه این حس عادی میشود. هنوز هم آن را احساس میکنید؟ به همین شکل هوشیاری شما، افکار و احساساتتان را محکم نگه میدارد تا بالاخره شما به این کار عادت میکنید و اصلاً وجود آنها را تشخیص نمیدهید.
حالا دستتان را باز کنید طوری که قلم روی کف دست قرار بگیرد. توجه کنید، قلم و دستتان نمیتوانند به یکدیگربچسبند. همین حالت در مورد افکار و احساساتتان هم صدق میکند. افکار و احساساتتان دیگر نمیتوانند به کف دستتان بچسبند. «شما افکار یا احساساتتان نیستید.» حالا دست خودتان را برگردانید و بگذارید قلم رها شود.
چه شد؟ قلم به زمین افتاد.
آیا سخت بود؟ نه- شما به سادگی دیگر آن را نگه نداشتید!
رها کردن یعنی همین.
instagram: khoshbakhti.ir
معجزهٔ لستر لونسون
روش سدونا، پنجاه سال پیش توسط لستر لونسونِ فیزیکدان کشف شد. او ۴۲ ساله بود و با اینکه در اوج موفقیت جهانی به سر میبرد، فردی بسیار غمگین و بیمار بود. او از بیماری افسردگی، بزرگی کبد، سنگ کلیه، بیخوابی و زخم معده رنج میبرد. بعد از دومین سکته ی قلبی، او را به منزلش فرستادند تا روزهای پایانی عمرش را در آنجا بگذراند. ولی لستر تسلیم نشد. تصمیم گرفت چند آزمایش و تحقیق جدی در مورد روح انجام دهد. او دریافت آنچه به عنوان ابزاری دقیق و کامل برای رشد شخصی در نظر دارد، همان روش رها کردن محدودیتهای درونی است که اساس روش سدونا است. او این روش را به صورت پیگیرانهای، سه ماه ادامه داد. در پایان دوره، بدن او دوباره سلامت خود را به دست آورد و به جای اینکه به پیش بینی پزشکان فقط چند هفتهای زنده باشد، تا هشتاد و چهار سالگی یعنی چهل و دو سال بعد هم زندگی کرد.
فقط با چند سوال ساده از خودتان میتوانید حتی چسبندهترین احساسات و افکار را رها کنید. افکارتان به شما چسبیدهاند زیرا با آنها میجنگید و منکر آنها میشوید و آن حسی را که این حالت به شما دست میدهد حفظ میکنید. ولی اگر آن احساسات منفی را رها کنید چه؟ روش سدونا با مطرح کردن چند سوال ساده مبنی بر اینکه آیا میتوانید این حس را رها کنید؟، میتوانید آن را کنار بگذارید؟ و این احساس چه موقع شکل میگیرد؟
روش سدونا بر اساس دو فرضیه طراحی شده است:
۱. افکار و احساسات حقیقت ندارند و معرف شما نیستند.
۲. شما میتوانید آنها را رها کنید.
در انجام روش سدونا صبور باشید، چون ابتدا نتایج، کمی نامحسوساند ولی اگر پافشاری کنید خیلی سریع نتایج بیشتر و بیشتر واضح میشوند. تمام سوالاتی که در این روش به کار رفته است سادهاند. آنها طوری طراحی شدهاند که به شما نشان دهند چگونه احساسهای منفی رها کنید.
روش سدونا
مرحله ۱.در محیطی آرام بنشینید. بر موضوعی که آزارتان میدهد تمرکز کنید. به خودتان اجازه دهید که در این لحظه در مورد آن هر فکری کنید. فقط به یک احساس خوش آمد بگویید و بگذارید تا جایی که میتوانید از آن لبریز شوید.
این کار ممکن است ساده به نظر آید ولی لازم است که باشد. بسیاری از ما بیشتر در افکار، تصاویر و داستانهایی که در مورد گذشته و آینده در ذهن میسازیم، زندگی میکنیم تا اینکه بدانیم در آن لحظه واقعاً چه احساسی داریم. تنها زمانی که میتوانیم کاری در مورد احساسمان انجام دهیم همین حالا است.
مرحله ۲. از خودتان بپرسید: آیا میتوانم از این احساس رها شوم؟
پاسخ «بله» و «نه» هر دو قابل قبول است.
مرحله ۳. این سوال ساده را از خودتان کنید: میتوانم رهایشان کنم؟
اگر پاسخ منفی است یا اگر چندان مطمئن نیستید؛ از خودتان بپرسید: «آیا مایلم این احساس را داشته باشم یا ترجیح میدهم رهایش کنم؟ حتی اگر پاسخ منفی است به مرحلهٔ بعدی بروید.
مرحلهٔ ۴. این سوال ساده را از خودتان بپرسید: «چه موقع؟»
این دعوتنامهای برای رها شدن در همان لحظهٔ حال است. به خاطر داشته باشید رها کردن، تصمیمی است که میتوانید در هر لحظه آن را اتخاذ کنید. ممکن است متوجه شوید که به سادگی رها کردهاید.
مرحله ۵. این مراحل را تا جایی که میتوانید تکرار کنید تا اینکه احساس کنید از دست آن احساس خاص رها شدهاید.
instagram: khoshbakhti.ir
در جزیرهٔ برنئو، اهالی بومی روش خاصی برای گرفتن میمونهای وحشی دارند که به محصولات کشاورزی و انبار محصولات آنها حمله میکنند. آنها درون پوستهٔ خالی نارگیل یک سوراخ ایجاد میکنند، به اندازهای که دست میمون از آن رد شود. مقداری برنج به عنوان طعمه درون پوستهٔ نارگیل میریزند و بعد نارگیل را روی زمین میگذارند. میمون سارق بوی غذا را حس میکند و برای جستجو به ان سمت میآید. حیوان دستش را از سوراخ نارگیل رد میکند و به برنج چنگ میزند ولی وقتی که سعی میکند دستش را از سوراخ بیرون بیاورد، نمیتواند زیرا مشتش بسته است تا برنج نریزد. میمون برای نجات خودش باید برنج را رها کند. به علت اینکه میمونهای این جزیره برنج را رها نمیکنند، همیشه در دام میافتند!
بسیاری از ما همانند میمونها عمل میکنیم: با افکار منفی خودمان به دام میافتیم زیرا حاضر نیستیم لحظهای از آنها جدا شویم. و هر چه بیشتر روی آنها پافشاری کنیم، آنها بیشتر به ما میچسبند. اگر بخواهیم آنها را به زور از خودمان دور کنیم، فایدهای ندارد باز هم به سراغمان میآیند.
راه دیگر تشخیص افکار مشکل افرین این است که پا را از ذهن فراتر بگذاریم و با احساسات مربوط به افکار منفی ارتباط برقرار کنیم. این احساسی است که افکار را چسبیده به ذهنمان نگه میدارد. وقتی به احساسی خوشامد بگوییم، آن را بپذیریم و بعد رهایش کنیم، آن فکر به شکلی معجزه آسا از بین میرود. یک روش موثر برای انجام این کار که بسیار قوی ولی ساده است، روش سدونا نام دارد. در پست بعدی دربارهاش مینویسم.
instagram: khoshbakhti.ir
والدین کمی روز یا هفتهای را بدون شنیدن غرهای بچههایشان میگذرانند. به نظر میرسد ویزگیهای فرهنگی ما شرطیمان کرده است تا بیشتر بخواهیم، تا باور کنیم سزاوار بیشتر هستیم، تا زندگیهایمان را با زندگیهای دیگران مقایسه کنیم، تا احساس کنیم سزاوارهر چیزی هستیم- و اگر به آنها دست نیافتیم منفی باشیم. نگرشهای مثبت با اینکه چه قدر شرایط سخت یا آسان است کاری ندارد. آنها بر دیدگاه افراد تاثیرمی گذارد تا در شرایط مختلف خوب عمل کنند.
چهل سال قبل، از نوجوانهایی تحقیق و پرسیده شد برای زندگی چند چیز ضروری است. جوابشان پنجاه مورد بود. اخیراً همان سوال را از نوجوانهای امروزی پرسیدند و جوابشان: کمی بیش از ۳۰۰ مورد است. به نظر میرسد ما برای خوشحال شدن به چیزهای بیشتر و بیشتری نیاز داریم.
بنابراین چطور در این دنیای حق طلبانه نگرش مثبت را در بچههایمان پرورش دهیم؟
این را امتحان کنید:
به مدت یک هفته قوانین غر نزدن ذکر شده در کتاب مثبت یا منفی انتخاب با شماست: شکایتها را به راه حل، نوآوری و موفقیت تبدیل کنید را در خانهتان اجرا کنید. به بچههایتان یادآور شوید که هیچ کس، کسی را که غر میزند دوست ندارد. به بچههایتان بگویید نمیخواهید آنها با بیان یک مشکل یا شکایت، نزدتان بیایند مگر آنکه یک راه حل ممکن یا روش مثبتی برای نگریستن به آن داشته باشند. اگر آنها بدون ارائه روشی مثبت غر زدن را ادامه دادند، یکی از این دو کار را انجام دهید:
۱. موفقیتها را جشن بگیرید. برای هر فکر منفی یک مورد مثبت مطرح کنید. به عنوان مثال اگر آنها از خواهر یا برادرش شکایت میکنند، مجبورشان کنید یک مورد مثبت از خصوصیات همان خواهر یا برادر مطرح کنند. اگر آنها درباره بدشانسیهایشان ناله میکنند مجبورشان کنید درباره اتفاق خوشی که در همان روز برایشان رخ داده صحبت کنند.
۲. جریمه کنید. اگر بچههای شما نمیتوانند به چیزی مثبت برای گفتن فکر کند هر بار که به منفی بافیها اشاره میکنند و منفی هستند مجبورشان کنید جریمه دهند مثلاً از تماشای تلویزیون محروم شوند یا مقداری از پول توجیبیشان به عنوان جریمه کم شود. همان طور فکر کردن به پیروزی و افکار خوش بینانه، همان قدر پاداش دارد. از اینکه آنها چه قدر سریع مثبت بودن را یاد میگیرند متعجب خواهید شد.
ما به دو دلیل مهم غر میزنیم؛ ۱. ما غر میزنیم چون احساس ناتوانی میکنیم. ۲. ما غر میزنیم چون عادتمان شده است. شرایط اقتصادی بنیاد بسیاری از خانوادهها را لرزانده و ما احساس ناتوانی میکنیم و این امر ما را به عادت غر زدن هدایت میکند. بنابراین میخواهم شما را تشویق کنم همان طور که جان گوردون در کتاب مثبت یا منفی انتخاب با شماست پیشنهاد میدهد روزه غر زدن بگیرید. نه به خاطر اینکه اطرافیانتان شادتر میشوند، که قطعاً همین طور خواهد شد، چون به شما کمک میکند شادی، آرامش، موفقیت و روابط مثبت را تجربه کنید. برای کمک به شما این هم پنج کارکه شما میتوانید به جای غرزدن انجام دهید. این نکات کمک خواهد کرد بدانید شما ناتوان نیستید. شما قدرت انتخاب باورها و عملکردهایتان را دارید و تمرکز لازم برنکات مثبت به جای منفی، ایمان، قدرت و اعتماد را برای غلبه بر چالشهای زندگی و شناسایی راه حلهایی برای شکایتهایتان را پیدا خواهید کرد.
۱. تمرین سپاسگزاری. تحقیقات نشان میدهد هنگامی که در روز، سه موهبتی را که خدا به ما عطا کرده بر شمریم میزان شادیمان بیشتر میشود و سبب بالا رفتن شور و اشتیاق و روحیهمان میشود؛ همچنین از نظر فیزیولوژی، همزمانی، سپاسگزار بودن و استرس داشتن، غیر ممکن است. ذهنمان نمیتواند همزمان دو فکر متضاد داشته باشد. اگر بر سپاسگزاری تمرکز کنید نمیتوانید منفی باشید؛ همچنین میتوانید با قدردانی از همکارانتان به آنها نیرو دهید و متعهد ترشان کنید.
۲. دیگران را تحسین کنید. به جای غر زدن دربارهٔ اشتباههای دیگران، بر آنچه درست انجام دادهاند تمرکز کنید. آنها را تحسین کنید و در نتیجه موفقیت بیشترشان را مشاهده کنید؛ البته به خطاهایشان اشاره کنید تا بتوانند یاد بگیرند و رشد کنند ولی مطمئن شوید به ازای هر یک بار انتقادتان، سه بار تحسینشان کنید.
۳. بر موفقیت تمرکز کنید. با خواندن یک مطلب مثبت شروع کنید. هر شب قبل از رفتن به تختخواب یک نکته عالی دربارهٔ روزتان بنویسید. یک مکالمهٔ عالی، پیشرفت یا موفقیتی که به آن میبالید. بر موفقیت تمرکز کنید و با اشتیاق منتظر فردا و خلق موفقیتهای بیشتری باشید.
۴. رها کنید. بر اموری که قدرت تغییرشان را دارید تمرکز کنید و چیزهایی را که ماورای کنترلتان است، رها کنید. از اینکه با رها کردن کنترل، همه چیز به طریقی حل میشود، شگفت زده خواهید شد.
۵. دعا و مدیتیشن کنید. تحقیقات علمی نشان میدهد که این تمرین روزانه، میزان استرس را کاهش میدهد، انرژی مثبت را تقویت میکند و سلامتی، سرزندگی و طول عمر را بالا میبرد. هنگامی که با میل به غر زدن روبه رو شدید یا احساس میکنید استرستان زیاد شده، مکث کنید، در قدرت بیپایان غوطه ور شوید و نیرویی دوباره بگیرید.
بر گرفته از کتاب مثبت یا منفی انتخاب با شماست: شکایتها را به راه حل، نوآوری و موفقیت تبدیل کنید
instagram: khoshbakhti.ir
۱. ولی- فن مثبت.
این راهکار ساده کمک میکند شکایتها را به افکار، راه حلها و عملکردهای مثبت تغییر دهی و این طور عمل میکند: هنگامی که تشخیص میدهی در حال غر زدن هستی به سادگی کلمهٔ ولی را بگو و سپس فکر یا عملکردی مثبت به آن اضافه کن. مثال:
میل ندارم برای رسیدن به محل کارم یک ساعت رانندگی کنم ولی سپاسگزارم که میتوانم رانندگی کنم و شغلی دارم.
از اینکه چاق شدهام بیزارم ولی احساس خوبی دارم چون قصد دارم ورزش کنم و درست غذا بخورم.
۲. به جای مجبور بودن بر توانایی داشتن تمرکز کنید.
اغلب اوقات شکایت میکنیم و بر آنچه مجبور به انجامش هستیم؛ تمرکز میکنیم. ما چیزهایی شبیه این میگوییم: «مجبورم رانندگی کنم.» من مجبورم این یا آن کاررا انجام دهم. «به جای این کار، دیدتان را تغییر داده، تشخیص دهید که مجبور به انجام کار نیستید. شما توانایی انجام کارها را دارید، شما توانیی زیستن را دارید. در حالی که بسیاری از مردم بیکارند شما توانایی رفتن به سر کار را دارید. شما توانایی رانندگی در ترافیک را دارید در حالی که بسیاری حتی ماشین ندارند یا آن قدر بیمارند که نمیتوانند رانندگی کنند. بر آنچه که توانایی انجامش را دارید تمرکز کنید. به جای استرس بر نعمتهایی که دارید تمرکز کنید. بر شکرگزاری تمرکز کنید.
۳. شکایتها را به راه حلها تغییر دهید.
هدف حذف شکایتها نیست بلکه حذف انواع شکایتهای بیفکرانهای است که در خدمت هدفی بزرگ نباشند و اجازه دادن به خودنمایی شکایتهایی که منطقی و ارزشمندند. اولی منفی و دومی مثبت است، تفاوت در نیت است. با شکایتهای بیمورد شما ندانسته، بر مشکلات تمرکز میکنید. با شکایتهای منطقی، مشکل را شناسایی و آن شکایت، شما را به یک راه حل میرساند و آن وقت است که هر شکایتی به فرصتی برای تغییر مثبت تبدیل خواهد شد.
بر گرفته از کتاب مثبت یا منفی انتخاب با شماست: شکایتها را به راه حل، نوآوری و موفقیت تبدیل کنید