گاهی اوقات هنگامی که از دست خودم ناراحت می شوم از خدا زیاد سؤال می پرسم و امروز خیلی این کار را کردم.

گفتم: «خدایا، چرا دنیا را ساختی؟» و او جواب داد: «جورج، تو به نسبت آن ذهن کوچکت سؤال بزرگی پرسیدی!» بنابراین گفتم: «بسیار خوب، خداوندا. به من بگویید چرا شما زمین را آفریدید یا چرا انسان را خلق کردید.» او گفت: «متأسفم. این خیلی بیشتر از درک مغز کوچکت است.» ولی ادامه دادم، پرسیدم: «چرا سیاره ها را خلق کردی؟» خداوند جواب داد: «این هم موضوع دیگری است که ماورای قدرت درک ناچیز تو است.» بنابراین، با فروتنی پرسیدم: «بادام زمینی؟» و خدا گفت: «بله! این برای قدرت درک شما مناسب است، من رازهای بادام زمینی را به شما می گویم. او به من گفت، آن را به داخل آزمایشگاهت ببر و بادام زمینی ها را در آب بگذار. چربی، روغن، صمغ، رزین، قند، نشاسته و اسیدآمینه را جدا کن. سپس آن ها را با درنظر گرفتن سازگاری، دما و فشار ترکیب کن. خدای بزرگ گفت، ِنظر گرفتن سه قانون آنگاه خواهی فهمید چرا من بادام زمینی را ساختم!»

گمشده: داستانی از یک اکتشاف شخصی

اندی اندروز؛ فیروزه مهرزاد، نشر نون

اجازه نده شادی ات وابسته به چیزی باشد که می تواند ازت گرفت شود.

بدون هیچ دلیلی شاد باش…

هیچ کس نمی تواند شادی درونی ات،

طوری که خودت را بی قید و شرط دوست داری،

مهربانی ات، شجاعتت، آرامش درونی ات و طوری که به شرایط واکنش نشان می دهی

را بدزدد.