اگر ما خواسته‌مان را یک دانه در نظر بگیریم و آن را در ذهنمان بکاریم،

و با باور و قدردانی تقویتش کنیم، آن گاه همه‌ی آنچه برای اجرای خواسته‌مان نیاز است

کشیدن آن به سمت خودمان است، همان قدر طبیعی که آب و نور برای سوسن‌ها.

در باغچه افکار؛داستانی درباره ی قانون جذب

لسلی هاوس هولدر، فیروزه مهرزاد، نشر پردیس دانش

 

کم کردن وزن با استفاده از قانون جذب

                                                                                                                                                                                                                                          

اجازه بده درباره‌ی افرادی که سعی می‌کنند وزنشان را کم کنند صحبت کنم. مادامی که آن‌ها بر کم‌کردن وزنشان تمرکز می‌کنند، خودشان را برای شکست آماده می‌کنند، چرا؟

چون هنگامی که ذهن ناخودآگاه ما می‌شنود که ما باید چیزی را از دست دهیم، به‌صورت خودکار دست به کار می‌شود تا به ما برای پیداکردن آن‌چه باید از دست دهیم کمک کند.

هنگامی که آن کلمه‌ی وزن را می‌شنود، به‌صورت خودکار به لفظ مترادف مثلاً «سنگینی» می‌رسد.

پس با تعیین هدف در مورد «کم‌کردن وزن» شخص در واقع ذهن ناخودآگاهش را برای یافتن «سنگینی» برنا مه‌ریزی می‌کند!»
«پس آن‌ها چه باید کنند؟»
«آن‌ها باید تاریخی بنویسند و آن‌گاه قدردانی شان را برای آن‌که حالا سلامت، پر انرژی و لاغر هستند بیان کنند.»
«همم، عالی!»
«و آن‌ها باید زمان بیشتری برای نگاه‌کردن به تصویرهای باریک‌اندام از خودشان بگذرانند و کمتر به آینه نگاه کنند.

این کار به آن‌ها کمک می‌کند در نهایت ذهن ناخودآگاهشان در هماهنگی با نتایجی که در جست‌وجوش هستند باشد و نتایج طبیعی‌تر و دائمی‌تر شود.

نگاه‌کردن به آینه به‌طور دائم و بررسی وزن هر روزه، تنها تصویر سنگین وزنی را که آن‌ها سعی به غلبه بر آن را دارند تقویت می‌کند.

دست‌کاری نمایشگر وزنه و نشان‌دادن عددی که می‌خواهید نیز ضرری ندارد.

انجام این کار در واقع به ذهن ناخودآگاهشان کمک می‌کند باور کند آن حقیقت دارد و به‌صورت خودکار به آن‌ها کمک می‌کند رژیم مناسب داشته باشند

یا آن‌ها را به اصطلاح به برنامه درست «کم کردن وزن» هدایت کند.»
در باغچه افکار: داستانی درباره ی قانون جذب
لسلی هاوس هولدر؛ فیروزه مهرزاد، نشر پردیس دانش

instagram: firoozeh_mehrzad

قوانین ۱۲، ۱۳, ۱۴

بقیه قوانین برگرفته از کتابهای در باغچه افکار و دروازه ای به هوشمندی، لسلی هاوس هولدر

* من نتایج را تصویرسازی می‌کنم و افراد درست کارهای درستی برای کمک به رخ دادن آن خواهند کرد.
دانستن این‌که افراد درست چه کسانی هستند وظیفه‌ی من نیست. من افراد را با افکارم تغییر نمی‌دهم؛ من به‌سادگی خواسته‌های قلبی‌ام را ساطع و اقدام می‌کنم. هم‌چنین دیگرانی که در طول مسیر به من کمک می‌کنند نیز خودشان به همان اندازه به اهداف‌شان می‌رسند.
* بیشتر از کافی برای همه وجود دارد.
اگر موجودی تمام شود به‌همان شکلی که در آغاز خلق شده بود دوباره خلق خواهد شد. نیازی به رقابت نیست. ترجیحاً با عمل به برنامه‌ی خلاقانه نه برنامه‌ی رقابتی عمل می‌کنم. چشم‌هام به‌دیدن فرصت‌ها و وفور نعمت ادامه می‌دهد. تنها با شک و ترسم است که در کمبود زندگی می‌کنم.
* من توقع دارم! ‌می‌خواهم در زمان درست به هدفم برسم.
دقیقاً مثل یک کودک در رحم مادر برای خلق‌کردن به زمان نیاز داریم، پس نیت جدید من نیز همین‌طور است. من باید صبور باشم و اجازه دهم آن با ماهیت آهسته و موزون خود رشد کند. من می‌خواهم کاملاً قوی و در سلامت موفق شوم. اگر باید مدتی بیشتر از سطح توقعم منتظر بمانم، تنها چشم‌به‌راه بودنم افزایش می‌یابد و برای دست‌یافتن به آن آماده خواهم بود.

قانون ۱۱

من هر آن‌چه را که بخواهم در زندگی به‌دست می‌آورم… من شجاعت خواستن را دارم.
من با درخواست چیزی را از دست نمی‌دهم.

اگر «نه» بشنوم، سخت‌تر از قبل که نمی‌شود.

اگر «بله» بشنوم آن‌گاه جشن خواهم گرفت و می‌آموزم بیشتر انتظار شنیدن «بله» را داشته باشم.

در باغچه افکار، داستانی درباره ی قانون جذب

لسلی هاوس هولدر

نشر پردیس دانش

کتاب را از این جا می توانید تهیه کنید

قانون ۸ و قانون ۹

شک نه، ترس نه! درواقع آن برای من خوب نیست.
ترس و شک احساساتی هستند که می‌توانند من را در هماهنگی با خیلی چیزهایی که ازشان می‌ترسم نگه دارند. من رهاکردن ترس و افکار شک‌برانگیز را انتخاب می‌کنم چون آن‌ها تصویرهای ذهنی شرایطی هستند که شاید هرگز رخ ندهد. اصلاً چرا بخواهم انرژی ذهنی‌ام را برای چیزی که نمی‌خواهم تلف کنم؟

چقدر دلم می‌خواهد خردمند باشم؟
من انتظار دارم برای به‌دست آوردن خردمندی فداکاری کنم. من مشتاقانه فداکاری‌های لازم را انجام می‌دهم چون می‌دانم ارزش‌اش را دارد. شاید خردمندی تنها چیزی باشد که هنگام مرگ با خود به‌همراه دارم. سرمایه‌گذاری در دانشم مزیت‌های بزرگی دارد.

قانون ۷

هنگامی که انتخابی دارم، باور را انتخاب می‌کنم.
باور برای من ضرری ندارد.

اگر اشتباه کنم، هنگام مواجه با آن روبه‌رو خواهم شد.

در این ضمن، با باور چیزی برای از دست‌دادن ندارم.

من باور کردن را انتخاب می‌کنم.

این یک انتخاب است.

قانون ۶

در ادامه قوانین مطرح شده در کتابهای در باغچه افکار ودروازه ای به هوشمندی لسلی هاوس هولدر؛

شرایطم هرچه باشد، من همیشه افکارم را انتخاب می‌کنم.
هنگامی که باور کنم تنها وفور نعمت وجود دارد، چشم‌هام برای دیدن راه‌حل‌ها و فرصت‌ها، اگرچه از دیدم پنهان باشند، باز می‌شود.

انتظار دارم آن‌چه را در جست‌وجوش هستم پیدا کنم.

ادامه‌دادن طرز فکری که در واقع راهم را روشن می‌کند به انتخاب من است.

بدون توقع راه در تاریکی مخفی می‌ماند.